سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 بهمن 1386 - بـــاران

نصیحت ذوالنون مصرى

دوشنبه 86 بهمن 15 ساعت 1:18 عصر
<

نصیحت ذوالنون مصرى
(ذوالنون مصرى در قرن سوم مى زیست و از عرفاى آن عصر بود. بعضى او را از شاگردان مالک بن انس مى دانند) یکى از وزیران نزد او رفت و از همت و خود گفت :
((روز و شب به خدمت شاه اشتغال دارم و به خیر او امیدوار مى باشم و از مجازاتش هراسان هستم . ))

ذوالنون با شنیدن این سخن گریه کرد و گفت : اگر من خداوند متعال را این گونه مى پرستیدم که تو شاه را مى پرستى ، یکى از صدیقان (افراد بسیار راستین و راستگو )مى شدم .
گرنه امید و بیم راحت و رنج
پاى درویش بر فلک بودى
ور وزیر از خدا بترسیدى
همچنان کز ملک ، ملک بودى


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


هان ای عزیز بشنو سخنی از اما م

یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 11:45 عصر
<

بسم الله الرحمن الرحیم

هان اى عزیز! از خواب بیدار شو، از غفلت تنبه پیدا کن دامن همت بر کمر زن و تا وقت است فرصت را غنیمت بشمار، و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو است ، و جوانى برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده ، و ملکات رذیله بر تو چیره نگردیده ، چاره اى کن ! و دوائى براى رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیدا کن ، و راهى براى اطفاء نائره (فرونشاندن شعله ) شهوت و غضب پیدا نما.
بهترین علاج ها که ((علماى اخلاق و اهل سلوک )) از براى این مفاسد اخلاقى فرموده اند، این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود مى بینى ، در نظر بگیرى ، و بر خلاف آن تا چندى ، مردانه قیام و اقدام کنى ، و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى ، و بر ضد خواهش آن رذیله ، رفتار کنى ؛ و از خداى تعالى در هر حال ، توفیق طلب کنى که با تو اعانت کند در این مجاهده .
مسلما، بعد از مدت قلیلى ، آن خلق زشت ، رفع شده و شیطان و جندش ‍ (لشکریانش ) از این سنگر، فرار کرده ؛ جنود رحمانى به جاى آنها، بر قرار مى شود.
مثلا: یکى از ذمائم اخلاق که اسباب هلاکت انسان است ، و موجب فشار قبر است ، و انسان را در دو دنیا، معذب دارد، بد خلقى با اهل خانه یا همسایگان یا هم شغل یا اهل بازار و محله ، است که این زائیده غضب و شهوت است .
اگر انسان مجاهد، مدتى در صدد برآید که هر وقت ناملائمى پیش آمد مى کنى از براى او، و آتش غضب شعله ور مى شود، و بناى سوزاندن باطن را مى گذارد، و دعوت مى کند او را به ناسزا گفتن و بدگوئى کردن ؛ برخلاف نفس اقدام کرده ، عاقبت بد و نتیجه زشتى این خلق را یاد بیاورد، در عوض ‍ ملائمت به خرج دهد، و در باطن شیطان را لعن کند، و به خدا از او پناه ببرد. من به شما قول مى دهم که اگر چنین رفتار کنى ، بعد از چند مرتبه تکرار آن ، به کلى ((خلق )) عوض شده و ((خلق نیکو)) در مملکت باطن شما منزل ، مى کند.
ولى اگر مطابق میل نفس رفتار کنید! اولا: در همین عالم ، ممکن است شما را نیست و نابود کند.
((پناه مى برم به خداى تعالى از غضب )) که مى شود در یک آن ، انسان را در دو دنیا هلاک کند؛ خداى نخواسته موجب قتل نفس بشود. ممکن است ، انسان در حال غضب به نوامیس الهیه ، ناسزا بگوید؛ چنانکه دیده ایم ، مردم در حال غضب که ((رده )) (سخنى که سبب ارتداد مى شود) گفتند و مرتد شدند.
حکماء فرموده اند: ((کشتى بى ناخدا که در موج هاى سخت دریا گرفتار شود، به نجات نزدیک تر است از انسان در حال غضب )).
یا اگر خداى نخواسته اهل جدال و مراء، در مباحثه علمیه ، هستى ، کما اینکه بعضى از ما طلبه ها گرفتار این سریره زشت هستیم ، مدتى برخلاف نفس ، اقدام کن . در مجالس رسمى که مشحون به علماء و عوام است ، مباحثه پیش آمد کرد، دیدى طرف صحیح مى گوید، معترف به اشتباه خودت بشو، و تصدیق آن طرف را، بکن .
امید است در اندک زمانى رفع شود این رذیله . خدا نکند که حرف بعضى از اهل علم و مدعى مکاشفه درست باشد، مى گوید: ((براى من در یکى از مکاشفات کشف شد که تخاصم اهل نار که خداى تعالى اطلاع مى دهد، مجادله اهل علم و حدیث است .)) انسان اگر احتمال صحت هم بدهد، باید خیلى در صدد رفع این خصلت باشد.
((روى عن عدة من الاصحاب ، انهم قالوا: خرج علینا رسول الله صلى الله علیه و آله )) یوما و نحن نتمارى فى شیى ء من امر الدین ، فغضب غضبا شدیدا لم یغضب مثله ! و قال : انما هلک من کان قبلکم بهذا. ذروا المراء؛ فان المؤ من لا یمارى ، ذروا المراء فان المؤ من لا یمارى ؛ ذروا المراء فان الممارى قدتمت خسارته . ذروا المراء قان الممارى لا اشفع . ذروا المراء فانى زعیم بثلاث ابیات فى الجنه فى ریاضها و اوسطها و اعلاها، لمن ترک المراء و هو صادق . ذروا المراء فان اول مانهانى عنه ربى ، بعد عباده الاوثان المراء)).
و عند ((صلى الله علیه و آله )): ((لا یستکمل عبد حقیقة الایمان حتى یدع المراء و ان کان محقا)).

(از گروهى از یاران پیامبر روایت شده است : روزى پیامبر(ص ) بر ما درآمد در حالیکه ما مشغول جدل و مراء در مسئله اى از مسائل دینى بودیم آن حضرت به گونه اى خشمگین شد که همانندش را ندیده بودیم ؛ سپس با همان حالت خشم فرمود: پیشینیان شما به همین ((مراء)) تباه شدند، رها کنید مراء را همانا مؤ من مراء و ستیزه گوئى نمى کند. مراء را رها کنید، مؤ من ((مراء)) نمى کند رها کنید مراء را، زیان کارى و خسران انسان ستیزه گوبه نهایت رسیده است . واگذارید ((مراء را)) من در روز قیامت شفاعت او نکنم . مراء را رها کنید که من براى آنانیکه این صفت پست را رها کنند و راست کردار باشند در بهشت سه خانه را در سه جاى آن گلزار، وسط، و بالاى آن ضامنم . از مراء دورى کنید که پروردگار من مرا پس از بت پرستى از او خوى نکوهیده نهى کرده است .)
نیز از آن حضرت نقل شده است : ((هیچ بنده ایمانش به کمال حقیقى نرسد تا آنگاه که ((مراء)) را ترک کند، گرچه حق با او باشد.))
احادیث در این باب ، بسیار است . چقدر زشت است که انسان به واسطه یک مغالبه جزئى که هیچ ثمرى و اثرى ندارد، از شفاعت رسول اکرم (ص ) محروم بماند و مذاکره علم را که افضل عبادات و طاعات است اگر با قصد صحیح باشد به صورت اعظم معاصى در آورد، و تالى عبادت اوثانش ‍ کند.
در هر حال ، انسان باید، یک یک اخلاق قبیحه فاسده را در نظر گرفته به واسطه خلاف نفس از مملکت روح خود بیرون کند. وقتى غاصب بیرون رفت ، صاحب خانه خودش مى آید محتاج به زحمت دیگرى نیست ، و عده خواهى نمى خواهد.
چون که مجاهده نفس در این مقام به اتمام رسید، و انسان موفق شد که جنود ابلیس را از این مملکت خارج کند و مملکتش را سکناى ملائکه الله و معبد ((عبادالله صالحین )) قرار داد؛ کار ((سلوک الى الله )) آسان مى شود؛ و راه مستقیم انسانیت روشن و واضح مى گردد؛ و ابواب برکات و جنات به روى او مفتوح مى گردد و خداى تبارک و تعالى به نظر لطف و مرحمت به او نظرى مى کند و در سلک اهل ایمان منخرط مى شود؛ و از اهل سعادت و اصحاب یمین مى شود، و راهى از ((باب معارف الهیه )) که غایت ایجاد جن و انس است ؛ بر او باز مى شود، و خداى تبارک و تعالى در آن راه پر خطر از او دستگیرى مى فرماید. (ان شاءالله )


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


Your speaking tongue

یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 11:8 عصر
<

Your speaking tongue 

. Respect it by avoiding talking none- sense   

Don’t use it much and when you use it do that only for good because 

it shows how wise you are    

 

 

گفتاری از امام زین العابدین (ع)

أَمَّا حَقُّ اللِّسَانِ فَإِکْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْوِیدُهُ عَلَى الْخَیْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ إِعْفَاؤُهُ مِنَ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِیلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِی لَا یُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلَّةِ عَائِدَتِهَا وَ بُعْدِ شَاهِدِ الْعَقْلِ وَ الدَّلِیلِ عَلَیْهِ وَ تَزَیُّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِیرَتِهِ فِی لِسَانِه‏

حق زبان بر ما اینست که :

آن را گرامی تر از آن بدانیم که به گفتار نامناسب آلوده شود و آن را به نیکی عادت دهیم و به رعایت حقوق دیگران وادارش سازیم . از زیاده گویی بپرهیزیم و ازسخنان و زننده که احتمال ضرر و پشیمانی نیز دارد دوری کنیم و بدانیم زبان گواه و نشانه عقل است همانگونه که زینت انسان به داشتن عقل است . داشتن زبان خوب هم نشانه نیکی باطن است .

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


ایام در نگاه امام (قدس سره )

یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 12:13 عصر
<

 

 


12 بهمن
ورود حضرت امام به میهن اسلامى
با گسترش قیام مردمى ، امام در پیامى عزم خود را مبنى بر بازگشت به ایران اعلام کرد.اما بختیار نخست وزیر وقت در مخالفت با این تصمیم ، فرودگاههاى کشور را بست سرانجام اعتراضات مردم و تحصن علما در مسجد دانشگاه تهران سبب شد تا فرودگاه مهرآباد بر روى امام باز شود و روز 12 بهمن 1357 با ورود امام به آغوش پر مهر ملت ، پرشکوه ترین استقبال تاریخ از معظم له صورت گرفت .
# من خادم شما و مملکت هستم . آمده ام که بزرگوارى شما را حفظ کنم و آمده ام که دشمن شما را از بین ببرم .
# من آمده ام تا دولت یک مستقل باشد.
# من آمده ام که دست اجانب را از این مملکت جدا کنم .
# من آمده ام که رسوا کنم اینهایى که به اسم ملیت ، به اسم قانون اساسى به اسم کذا مى خواهند مسائل سابق را عود بدهند.
صحیفه نور جلد 5، ص 25
22-12 بهمن
دهه فجر
12 تا 22 بهمن 1357 دهه فجر انقلاب اسلامى و روزهاى سرنوشت ساز ملت به پاخاسته ایران است .بازگشت افتخارآمیز امام امت قدس ‍ سره به ایران اسلامى و اعلام تشکیل دولت موقت ، پیوستن بسیارى از ارتشیان به انقلاب و بیعت نیروى هوایى با امام بزرگوار و شکست حکومت نظامى با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینى قدس سره ، فتح مراکز مهمى همچون صدا و سیما و پادگانهاى نظامى و سرانجام پیروزى انقلاب اسلامى را در پى داشت .
# من این جشن بزرگ را وفى الحقیقه عید اسلامى بزرگ را بر همه ملت هاى اسلامى بلکه محرومان تمام دنیا تبریک عرض مى کنم ، تبریک براى اینکه این انقلاب (تنها) انقلاب ایران نیست .
صحیفه نور جلد 19،ص 269
# انقلاب ما معجزه بود از این بچه هاى کوچک تا آن پیرمردهایى که در بیمارستانها خوابیده بودند یک صدا براى اسلام فریاد کردند این یک اعجازى بود که در ایران واقع شد همین بود که پیروز کرد اینها را بر یک همچو قدرتهایى که تخیل این در ذهن کسى در عالم پیدا نمى شد.
صحیفه نور جلد 6،ص 219
# انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم نه انقلاب کردیم که شعائر اسلام را بمیرانیم .
صحیفه نور جلد 13، ص 156
# این انقلاب ، بهترین انقلابها و بزرگترین انقلابها بوده است از حیث محتوا.
صحیفه نور جلد 14 ،ص 41
# این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزى بى نظیر و این جمهورى اسلامى محتاج به حفظ و نگهبانى است .
صحیفه نور جلد 14، ص 63
# از آنجایى که ملت با تحولى الهى به انقلاب اسلامى متکى بر معنویات دست زد، توانست آن قدرت بزرگ را در هم بشکند.
صحیفه نور جلد 17،ص 200
# آن چیزى که ...باید او را جزء معجزات ما حساب بکنیم ، همان انقلاب درونى این ملت بود، انقلاب درونى این ملت موجب شد که این انقلاب پیدا شد.
صحیفه نور جلد 19، ص 269
# شک نباید کرد که انقلاب اسلامى ایران از همه انقلابها جداست ؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام . و تردید نیست که این یک تحفه الهى و هدیه غیبى بوده که از جانب خداوند منان براى ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است .
صحیفه نور جلد 21 ،ص 176

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


در محضر عارفان

دوشنبه 86 بهمن 8 ساعت 11:25 عصر
<

 دستورالعملى از حاج میرزا ملکى تبریزى در رابطه با آداب قرآن و دعا
عارف کامل و عوامل عالم مرحوم حاج میرزا جواد ملکى تبریزى در کتاب المراقبات فى اعمال السنه بعد از ذکر مطالبى به آداب و آیین قرآن و دعا مى پردازد و مى گوید:
...
بجاست که پاره اى از اداب و آیینهاى قرائت قرآن  را در اینجا بیاوریم .
آداب قرائت قرآن  
از آنجا که خداوند در ایه افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها

آنان را که در قرآن به تدبر نمى نگرند، با زبانى سرزنش آمیز نکوهیده است ، نخستین و مهمترین ادب و آیین تلاوت قرآن ، تدبر و تامل در آن است ، زیرا آن که در قرآن به تدبر بنگرد، ناگزیر به اندازه تدبر و تامل خویش ‍ شکوه و عظمت قرآن و آورنده قرآن و معانى و مفاهیم آن را در خواهد یافت ، و همین درک و دریافت سبب خواهد شد تا به هنگام قرائت ، ذهن و ضمیر خویش را از پراکندگى دور دارد و بر تامل و تدبر خویش در فهم معانى و مقاصد قرآن بیفزاید، و از آنچه را فهم آن ها را مى بندد، بپرهیزد و هر امر و نهى و حکم و دستور و پند و موعظه اى مى بیند، همه را ویژه خود بپندارد، اینجاست که قرائت و تدبر قرآن بر او اثر مى گذارد، و روح و جان او را بر مى انگیزد و از این پس است که به دنیاهایى نیکو و نورانى راه مى یابد، و به مقامهایى بس والا و بالا فرا مى رسد.
اینها پاره اى از آداب و آیینهاى قرائت قرآن که برخى از آنها واجب و بایسته است و بر خى دیگر اگر واجب نباشد، بس ارجمند و گرانبهاست .
چگونه در قرآن تدبر و اندیشه کنیم ؟ 
اینک بجاست براى نشان دادن شیوه تدبر در قرآن و دریافت معانى آن ، نمونه و مثالى بیاوریم ، باشد که کسانى را به کار اید، مثلا کسى که در سوره واقعه مى خواند افرایتم الماء الذى تشربون

نباید از واژه آب ، تنها به همان معنى ظاهر و مزه ویژه آن بسنده کند، بلکه باید از ابعاد دیگرى نیز در آن اندیشه و تامل کند، مثلا در این بیندیشد که این همه گیاهان رنگارنگ و حیوانات گونه گون که جهان را انباشته اند، همه و همه از آب آفریده شده اند، در این بیندیشد که از همین آب ، انسان آفریده شده ، که افزون بر شگفتیهاى ظاهرى چون چشم و گوش و زبان و...، باطن و نیروهاى باطنى او آن چنان شگفت و پرتوانند که مى توانند او را تا بلندترین پایگاه عقلانى و معنوى فرا برند، در این بیندیشد که همین انسان آفریده از آب ، باطنى آن چنان عظیم و شگفت وگسترده دارد که گویا همه جهان جدا و مستقل شمرده مى شود. جهان اصغردر برابر جهان آفرینش که جهان اکبراست .
موانع فهم قرآن  
خواننده قرآن براى درک و دریافت بیشتر و بهتر مقاصد قرآنى ، افزون بر تدبر و تامل باید بکوشد تا آنچه فهم و دریافت معانى قرآن را جلو مى گیرد نیز از خود دور دارد، وگرنه از خواندن قرآن نه تنها آن گونه که باید بهره نخواهد برد، که گاه زیان ههم خواهد دید. براى آنچه فهم قرآن را جلو مى گیرد مواردى بر شمردند، اینک برخى از آنها:
-1 
برخى از صفات پست و پلید و پاره اى از خوهاى زشت و پلشت که دل را تیره مى کند، ذهن و ضمیر را نیز از دریافت معانى و مقاصد قرآن ناتوان مى سازد، بر این نکته در خود قرآن هم اشاراتى آمده است ، مثلا در آیه کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر جبار

سخن این است که خداوند بر دلهاى مغروران و زورگویان که خود را بزرگ مى شمارند و به دیگران به دیده حقارت مى نگرند و بر آنان ستم روا مى دارند، مهر نهاده است و راه درک و دریافت آن ها را بسته است .
 -2
شیوه ناروایى را مذهب گرفتن و بر آن تعصب و پاى فشردن و جز آن را باطل و بیراهه
شمردن نیز راه را بر فهم و دریافت برکات قرآن مى بندد، زیرا چه بسا به هنگام قرائت ، بارقه هایى از حقیقت قرآن بر چنین کسى جلوه کند و دریافتهایى حق و درست بر او آشکار شود، اما او آنها را از این روى که با باورهاى پیشین او همخوان نیستند، نپذیرد و از آنها روى گرداند، دست کم آنها را به گونه اى که با باورهاى پیشین او همخوان شوند، تاویل و توجیه کند، چنین کسى همواره از دریافت مقاصد و حقایق قرآن دور خواهد ماند مگر اینکه از تعصب و پافشارى بر باورهاى ناروایى خویش دست بشوید.

 

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


من آنم که خود مى دانم

دوشنبه 86 بهمن 8 ساعت 11:10 عصر
<

یکى از بزرگان را در مجلسى ، بسیار ستودند و در وصف نیکیهاى او زیاده روى کردند. او سر برداشت و گفت : ((من آنم که خود مى دانم . )) (خودم را مى شناسم ، دیگران از عیوب من بى خبرند.)

 

 

شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است

 

سر خجلت فتاده پیش وز خبث باطنم

 

طاووس را به نقش و نگارى که هست خلق

 

تحسین کنند و او خجل از پاى زشت خویش

 

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


داستانها و پندها

دوشنبه 86 بهمن 8 ساعت 10:57 عصر
<

 

داستانها وپندها

عبدالرحمن بن سیابه گفت هنگامیکه پدرم از دنیا رفت یکى از دوستان او بدر خانه ما آمد پس از تسلیت گفتن پرسید آیا پدرت از مال و ثروت چیزى گذاشته ؟ گفتم نه ، کیسه ایکه در آن هزار درهم بود بمن داد. گفت این پول را بگیر و در خرید و فروش سرمایه خود قرار ده برسم امانت در دست تو باشد سود آنرا بمصرف احتیاجات زندگى برسان و اصل پول را بمن برمى گردانى . بسیار خرسند شدم ، پیش مادرم آمده و جریان را شرح دادم ، شبانگاه نزد کس دیگرى از دوستان پدرم رفتم ، او سرمایه مرا پارچه هاى مخصوصى خرید و دکانى برایم تهیه کرد، در آنجا بکسب مشغول شدم .
اتفاقا خداوند بهره زیادى از اینکار مرا روزى فرمود؛ تا اینکه ایام و موسم حج رسید، در دلم افتاد که امسال بزیارت خانه خدا بروم پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او صحبت کردم ؛ گفت اگر چنین خیالى دارى اول امانت آن مرد را رد کن و پول او را بده بعد برو من هزار درهم را فراهم نموده پیش او بردم گفت شاید آنچه من دادم ، کم بوده اگر مایلى زیادتر بدهم گفتم نه ، خیال دارم بمکه مسافرت کنم مایل بودم امانت شما مسترد شود.
پس از آن بمکه رفتم ، در بازگشت با عده اى خدمت حضرت صادق (ع ) در مدینه رسیدم ، چون من جوان و کم سن بودم در آخر مجلس نشستم . هر یک از مردم سؤ الى مى کردند و ایشان جواب مى داد. همینکه مجلس خلوت شد مرا پیش خواند، جلو رفتم فرمود کارى داشتى ؟ عرض کردم فدایت شوم من عبدالرحمن پسر سیابه هستم ، از پدرم پرسید گفتم او از دنیا رفت ، حضرت افسرده شد و برایش طلب آمرزش نمود آنگاه پرسید آیا ثروت و مالى گذاشته است ؟ گفتم چیزى بجاى نگذاشته سؤ ال فرمود پس چگونه بحج رفتى ؟ من داستان رفیق پدرم و هزار درهمى که داده بود بعرض ایشان رساندم ولى آنجناب نگذاشت همه آنرا بگویم ، در بین پرسید آیا هزار درهم او را دادى ؟ گفتم بلى بصاحبش رد کردم . فرمود احسنت خوب کردى اینک ترا وصیتى بکنم . عرض کردم بفرمائید (قال علیک بصدق الحدیث و اداء الامانة تشرک الناس فى اموالهم هکذا و جمع بین اصابعه ) فرمود بر تو باد براستى و درستى و رد امانت که اگر حفظ این سفارش را بکنى در اموال مردم شریک خواهى شد این سخن را که گفت انگشتان مبارک خویش ‍ را در هم داخل کرد. فرمود اینچنین شریک آنها مى شوى ، من دستور آنجناب را مراعات نموده و عمل کرده ، وضع مالیم بجائى رسید که زکوة یک سالم یکصد هزار درهم شد.

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


راه و رسم عشق

پنج شنبه 86 بهمن 4 ساعت 8:48 عصر
<

شعری از امام خمینی ( ره )

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


پیامهای عاشورا (قسمت دوم )

چهارشنبه 86 بهمن 3 ساعت 9:59 عصر
<

 

 

 

7/2 - امام دعا الى هدى فاءجابوا الیه ، و امام دعا الى ضلالة فاءجابوا الیها، هؤ لاء فى الجنة و هؤ لاء فى النار (15)
(امام ، رهبرى هست که مردم را به راه درست و به سوى سعادت و خوشبختى مى خواند و گروهى بدو پاسخ مثبت مى دهند و از او پیروى مى کنند و پیشوا و رهبر دیگرى هم هست که به سوى ضلالت و بدبختى مى خواند، گروهى هم از وى پیروى مى کنند، آنان در بهشتند و اینان در دوزخ ).
امام (علیه السلام ) این جمله را در منزل (ثعلبیه ) در پاسخ شخصى فرمود که تفسیر این آیه شریفه را سؤ ال نمود: (یوم ندعوا کل اناس بامامهم ...)
(16)
توضیح : باید توجه داشت گرچه پاسخ در این دو فراز اخیر، کلى است و در آنها شرایط رهبر واقعى که عمل کردن به دستورهاى قرآن و اجراى قسط و عدالت در جامعه و فدا شدن در راه خدا مطرح گردیده و همچنین از دو نوع پیشوا؛ پیشواى هدایت و پیشواى ضلالت ، سخن رفته است ولى در شرایط آن روز، مصداق این امام و رهبر با چنین شرایط و کسى که در مقابله پیشوایان ضلالت ، رهبرى صحیح جامعه را به عهده بگیرد بجز آن حضرت نبوده است و این دو فراز، در واقع معرفى حسین بن على (علیه السلام )است با بیان کلى .
3 - معرفى بنى امیه

به طورى که در صفحات گذشته اشاره نمودیم ، عدالت و دشمنى (بنى امیه ) با خاندان پیامبر صل علیه و آله و سلم عمیق و ریشه دار بوده و منحصر به دوران پیامبر و صدر اسلام نبود، بلکه آنگاه که این خانواده به حکومت دست یافت و معاویه به قدرت رسید، این دشمنى را به صورت شدیدتر و با محاسبه دقیق تر اجرا نمود؛ زیرا اینک نه رسول خدا صل علیه و آله و سلم در حیات است و نه مانند گذشته جنگ و مبارزه با ظواهر اسلام صحیح است و لذا باید این عداوت را به اهل بیت پیامبر و حامیان واقعى اسلام متوجه و در جانشینان به حق رسول الله متمرکز سازند و این در شرایطى است که اکثر مردم از حقیقت امر، بى اطلاع و توده جامعه به ظواهر امر، دلبسته اند و از درک حقایق غافلند، در اینجاست که حسین بن على علیه السلام با بیان عمق دشمنى بنى امیه و تکرار آن در مناسبتهاى مختلف ، خواسته است گوشه اى از این واقعیت را ابراز کند و پرده از افکار پلید و عقاید خطر ناک و تحریف در دین که به وسیله امویان به وجود آمده است ، کنار بزند و آتش کینه و عداوت آنان در نسبت به اهل بیت که شعله آن با هیچ عاملى بجز ریختن خون فرزندان پیامبر، فرو نخواهد نشست و در اجراى دشمنى خود با اهل بیت به کمتر از قتل حسین علیه السلام و یارانش و اسارت فرزندانش راضى نخواهد گردید، برملا سازد. ولى مهم این است که بدانیم چون این عداوت ، ریشه فکرى - اعتقادى دارد، لذا منحصر به دوران پیامبر صل علیه و آله و سلم و ائمه نیست بلکه در هر زمان و عصرى ، بنى امیه هایى وجود دارند که با اسلام و مسلمین در جنگ و ستیز هستند و به عقیده خود تا اسلام را سرکوب و تا مسلمانان را از صحنه خارج نکنند و آنان را به زنجیر ذلت نکشند، خواب راحت به چشمشان نخواهد رفت .
بنى امیه پیروان شیطان

1 / 3 - ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان ، و ترکوا طاعة الرحمان ، و اظهروا الفساد، و عطلوا الحدود، و استاثروا بالفى ء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله ... (17)
(و اینان ( بنى امیه ) اطاعت خدا را ترک و اطاعت شیطان را بر خود فرض نموده اند. فساد را ترویج و حدود و قوانین الهى را تعطیل کرده اند. بیت المال را بر خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلال او حرام کرده اند ).
این جملات ، در معرض بنى امیه فرازهایى از سخنرانى حسین بن على علیه السلام است که در (منزل بیضه ) خطاب به یاران خود و سپاهیان (حر بن یزید ریاحى ) ایراد فرمود.
بنى امیه دشمنان مسلمانان و اهل بیت (ع )

2/3 - و حششتم علینا نار الفتن التى جناها عدوکم و عونا، فاصبحتم البا على اولیائکم ، و یدا علیهم لاعدائکم (18)
(و شما (مردم کوفه ) آتش فتنه اى را که (بنى امیه ) دشمن شما و دشمن ما برافروخته بود، بر علیه ما شعله ور ساختید و به حمایت از دشمانتان بر علیه پیشوایانتان فتنه بر پا نمودید ).
این جمله ، از فرازهاى دومین سخنرانى حسین بن على علیه السلام در روز عاشورا است .
3 / 3 - یا ابا هرم ! ان امیه شتموا عرضى فصبرت ، و اخذوا مالى فصبرت ، و طلبوا دمى فهربت ، و ایم الله لیقتوا نى فیلبسهم الله ذلا شاملا و سیفا قاطعا
(19)
(اى ابا هرم ! بنى امیه با فحاشى و ناسزاگویى ، احترام مرا در هم شکستند، صبر و سکوت اختیار نمودم ، ثروتم را از دست گرفتند، باز شکیبایى کردم و چون خواستند خونم را بریزند، شهر و دیار خویش را ترک نمودم . و به خدا سوگند! همان بنى امیه مرا خواهند کشت و خداوند آنها را به ذلتى فراگیر و شمشیرى بران مبتلا خواهد نمود ).
این جمله را امام علیه السلام در (منزل رهیمه ) در پاسخ به نام (ابوهرم ) فرمود، آنگاه که سؤ ال کرد یابن رسول الله ! چه عاملى شما را واداشت که از حرم جدتان خارج شوید؟
4 / 3 - یا ابن العم !... و الله لا یدعونى حتى یستخرجوا هذه العلقة من جوفى
(20)
(پسر عم ! به خدا سوگند! بنى امیه دست از من بر نمى دارد مگر اینکه خون مرا بریزند ).
امام این جمله را در ضمن پاسخ به (عبدالله بن عباس ) که مخالف سفر آن حضرت به عراق بود، ایراد فرمود.
5/3 - کانى باوصالى تقطعها عسلان الفوات بین النواویس و کربلا فیملان منى اکراشا جوفا و اجریه سغبا
(21)
(گویا مى بینم که درندگان بیابانها (پیروان بنى امیه ) در سرزمینى در میان نواویس و کربلا، اعضاى بدن مرا قطعه قطعه و شکمهاى گرسنه خود را سیرو انبانهاى خود را پر مى کنند ).
امام علیه السلام این جمله را در ضمن خطبه اى در شب هشتم ذیحجه سال شصت در مکه ایراد فرمود و صبح همان روز به سوى عراق حرکت نمود.
6/3 - و ایم الله ! لو کنت فى ثقب جحر هامة من هذه الهوام لا ستخر جونى حتى یقضوا فى حاجتهم ...
(22)
(بخدا سوگند! اگر در آشیانه پرنده اى هم باشم ، (بنى امیه ) مرا بیرون خواهند کشید تا با کشتن من به خواسته خود نایل گردند ).
حسین بن على علیه السلام این جمله را در پاسخ (عبدالله بن زبیر ) در مکه فرمود که او باطن به خارج شدن آن حضرت از مکه راضى و خوشحال بود، ولى در ظاهر امر، پیشنهاد اقامت در مکه و گاهى وعده کمک و مساعدت هم مى داد!!
7 / 3 - ان هواء اخافونى و هذه کتب اهل الکوفة و هم قاتلى
(23)
(از طرفى اینان (بنى امیه ) مرا تهدید و تخویف نمودند و از طرف دیگر، اهل کوفه این همه دعوتنامه براى من فرستادند و همین مردم کوفه هستند که ( به دستور بنى امیه ) مرا به قتل خواهند رسانید ).
این جمله ، بخشى از پاسخ حسین بن على علیه السلام است به سؤ ال شخصى که در مسیر عراق با آن حضرت ملاقات کرده و سؤ ال نمود یابن رسول الله ! پدر و مادر فداى تو باد! چه انگیزه اى شما را از شهر و دیار خود به این بیابان بى آب و علف کشانده است ؟
8 / 3 - یا عبدالله !... و الله لاید عونى حتى یستخرجوا هذه العلقة من جوفى .
(24)
(اى بنده خدا! بنى امیه دست از من بر نمى دارند تا اینکه خون مرا بریزند ).
این جمله را نیز آن حضرت در منزل (بطن عقبه ) در نزدیکى کربلا در پاسخ شخصى به نام (عمرو بن لوذان ) فرمود؛ زیرا وى که در این منزل به قافله آن حضرت ملحق شده بود سؤ ال کرد ابن رسول الله مقصد شما کجاست در پاسخ وى جمله بالا را ایراد فرمود.
9 / 3 - ... و تقرقوا فى سوادکم و مدائنکم ، فان القوم انما یطلبوننى ، و لو اصابونى لذهلوا عن طلب غیرى .
(25)
(... و هر یک از شما به شهر و دیار خویش متفرق شوید، زیرا اینان تنها در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند، کارى با دیگران ندارند ).
امام علیه السلام این جمله را در شب عاشورا و در ضمن سخنرانى خود، خطاب به یاران خویش ایراد فرمود.

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]


<

 

  

9- برنامه انسان سازی

نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه آدم ساز است .

10- اجابت نداى بندگان

خداوند سبحان مى فرماید: و اذا ساءلک عبادى عنى فانى قریب اءجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى ولیؤ منوا بى لعلهم یرشدون ؛  چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.

11- صورت کتیبه انسان کامل

بدان اى عزیز که قرآن کریم صورت کتیبه انسان کامل است ، و قرآن به راست ترین و درست ترین راه هدایت کننده است . خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ یعنى قرآن کریم عین صراط مستقیم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ؛ هر کس که حقیقت قرآن را در خود پیاده کرده است راه مستقیم به سوى هر خیر را پیموده است . و هر کس به هر اندازه که واجد آن است به همان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان کامل تقرب جسته است . .

12- معجزات عیسى نبى

عیسى پیامبر - صلوات الله علیه - فرموده است : اءنى قد جئتکم بآیة من ربکم اءتى اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فاءنفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرى الاءکمه و الاءبرص و احى الموتى باذن الله - الآیة  . من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمدم ، براى تان از گل چیزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، به اذن خدا پرنده اى شود، و کور مادرزاد و برص گرفته را شفا مى دهم و به فرمان خدا مرده را زنده مى کنم

13- عجز مردم از تجاوز از حد قرآن

در حدیث است که ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا ؛ یعنى قرآن ظاهرى دارد و باطنى ، حدى دارد و مطلعى و غرض از حد آن اندازه از معنى است که دیگران نیم توانند از آن تجاوز کنند؛ یعنى عجز مردم آنها را منع مى کند از تجاوز

14- آرزوى روز روحانى و شب نورانى

الهى ! روزم را چون شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى

15- ستار العیوب

الهى ! اگر ستارالعیوب نبودى ، ما از رسوایى چه مى کردیم !

16- دستورالعمل عرفانى

 باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آنها را هم چنین فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا بخورد حتى تنقل مابین الغذائین نکند. ثانیا هر وقت غذا مى خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سبز نشود، این در کم غذا. و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه ، گوشت زیاد نخورد، به این معنى که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترک کند، و یکى هم اگر بتواند للتکلیف نخورد، و لامحاله آجیل خور نباشد و اگر احیانا وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترک نکند. و اما تقلیل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت مى کند. و اما تقویت روحانیت : اولا دائما باید هم و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانیا تا مى تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است . در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده . و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار ماءثور است ، لاسیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها یک ساعت و نیم . و مى فرمودند که در سجده ذکر یونسیه یعنى در مداومت آن که شبانه روزى ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خیلى اثرها دیده ام . بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. یکى هم قرآن که خوانده مى شود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.

ادامه دارد .....

 

 


نوشته شده توسط : وحید

[ نظر]